پنجشنبه، تیر ۱۵، ۱۳۹۱

سلامممم
راستش اونقد ننوشتم نمیدونم از کجا شروع کنم
خواهری الان تنها هستم خونه خاله م همه رفتن بیرون منم خسته بودم و رفتم حموم بعد گفتم تا سرم خلوته بنویسم
راستش امسال شروع خوبی بود.دوست داشتم.دو تا دانشگاه و کلاسای خوب و دانشجوهایی شر و شیطون.پارسال هم تابستون حوصلم سر رفته بود و دو تا موسسه زبان رزومه دادم مثلا تابستون برم درس بدم و حوصله م سر نره تا اینکه 3 هفته پیش زنگ زدن و رفتم امتحان کتبی دادم و مصاحبه و دمو و قبول شدم اول یه کلاس دادن بعد دیدن سطحم خوبه یه ادونس هم دادن.راستش یکی از فامیلا داره میره خارج و منم بهش تو خونهمون مکالمه کار میکنم.خلاصه تا اینجا باشه بعدا بنویسم اخه اومدن