خواهری جونم منم از چهارشنبه صبح سرما خوردم و پنج شنبه بد تب کردم.
پنج شنبه آقای الف اس ام اس داد که میخوام باهات صحبت کنم ، کلی اس ام اس داد و جوابش را دادم تا بالاخره شب زنگ زد.
میگه لطفا به دوست دخترم نگو که ما چه مدت با هم دوست بودیم. گفتم اوکی همش همین بود ؟
میگه تو خیلی خوب و ماه و مهربون بودی و همه کارها و چیزایی که میخواستم را حتی اگه باهاشون مخالف بودی را انجام میدادی و خیلی از خودگذشتگی کردی تا دوستیمون حفظ بشه. حیف که آدم وقتی چیزی را داره قدرش را نمی دونه و وقتی از دستش داد تازه میفهمه که چی بوده.
اس ام اس داده که خیلی بهم مهر داشتی و بسیار ازت سپاسگزارم و نمی دونم چقدر بهت بدهکارم.
بهش گفتم خب همه چی بین ما تموم شده و چون برام مهم و دوست داشتنی بودی آنگونه رفتار کردم و خوشحالم که با تو عاشقی کردم.تو به همه اون چیزایی علاقه داشتی که من دوست داشتم و از خودم بودن در کتار تو خیلی لذت بردم. خودی که خود خودم بودم. شاد و شلوغ و شیطون و یه پاره آتیش.
آناهید جونم چقدر تلخه که آدم اینقدر دیر به این نتیجه برسه که قدر ندونسته. و حس می کنم که چقدر به خاطر عاشقی از خودم مایه گذاشتم و چقدر خودم را در اون رابطه نادیده گرفتم.که خب شزط عاشقی از خودگذشتگیه.
با اینکه همسنای ما بی هدف هستن کاملا موافقم . مخصوصا متولدین 60 و 61 که انگار گمگشته ای دارن و پیداش نمی کنن. همش از این شاخه به اون شاخه می پریم و چیزی راضیمون نمی کنه و از زندگیهامون لذت نمی بریم.
منم دوستان بسیار متفاوتی دارم و یه وقتایی که سعی کردم با همدیگه یه جا جمعشون کنم ؛ نتیجه بدی گرفتم و دوستام با هم جور نشدن.
اون آقاهه هم خیلی اکازیون بوده خواهری. خیلی واسم جالبه که آدمی که یه کشور دیگه بزرگ شده و اصلا فرهنگ ایران را نمی دونه ؛ رو چه حسابی میآد جلو و میخواد با یه دختر ایرانی ازدواج کنه.چون در یه فرصت کوتاه دوطرف شناخت درستی از هم به دست نمیآرن.
پنج شنبه آقای الف اس ام اس داد که میخوام باهات صحبت کنم ، کلی اس ام اس داد و جوابش را دادم تا بالاخره شب زنگ زد.
میگه لطفا به دوست دخترم نگو که ما چه مدت با هم دوست بودیم. گفتم اوکی همش همین بود ؟
میگه تو خیلی خوب و ماه و مهربون بودی و همه کارها و چیزایی که میخواستم را حتی اگه باهاشون مخالف بودی را انجام میدادی و خیلی از خودگذشتگی کردی تا دوستیمون حفظ بشه. حیف که آدم وقتی چیزی را داره قدرش را نمی دونه و وقتی از دستش داد تازه میفهمه که چی بوده.
اس ام اس داده که خیلی بهم مهر داشتی و بسیار ازت سپاسگزارم و نمی دونم چقدر بهت بدهکارم.
بهش گفتم خب همه چی بین ما تموم شده و چون برام مهم و دوست داشتنی بودی آنگونه رفتار کردم و خوشحالم که با تو عاشقی کردم.تو به همه اون چیزایی علاقه داشتی که من دوست داشتم و از خودم بودن در کتار تو خیلی لذت بردم. خودی که خود خودم بودم. شاد و شلوغ و شیطون و یه پاره آتیش.
آناهید جونم چقدر تلخه که آدم اینقدر دیر به این نتیجه برسه که قدر ندونسته. و حس می کنم که چقدر به خاطر عاشقی از خودم مایه گذاشتم و چقدر خودم را در اون رابطه نادیده گرفتم.که خب شزط عاشقی از خودگذشتگیه.
با اینکه همسنای ما بی هدف هستن کاملا موافقم . مخصوصا متولدین 60 و 61 که انگار گمگشته ای دارن و پیداش نمی کنن. همش از این شاخه به اون شاخه می پریم و چیزی راضیمون نمی کنه و از زندگیهامون لذت نمی بریم.
منم دوستان بسیار متفاوتی دارم و یه وقتایی که سعی کردم با همدیگه یه جا جمعشون کنم ؛ نتیجه بدی گرفتم و دوستام با هم جور نشدن.
اون آقاهه هم خیلی اکازیون بوده خواهری. خیلی واسم جالبه که آدمی که یه کشور دیگه بزرگ شده و اصلا فرهنگ ایران را نمی دونه ؛ رو چه حسابی میآد جلو و میخواد با یه دختر ایرانی ازدواج کنه.چون در یه فرصت کوتاه دوطرف شناخت درستی از هم به دست نمیآرن.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر