دوشنبه، مهر ۲۴، ۱۳۹۱

لحظه های زندگی

در این یک ماه دو تا لحظه مهم داشتم
پایان نامه ام و کار جدیدم
در هر دو تاش نبوده
آیا اینجوری زندگی کردن ارزشش رو داره؟
من برام حفظ دوستی مهمه،برای او هم مهمه؟
نمیدونم چرا دوباره امروز به یه نقطه با حال خراب رسیدم
میخوام مهم ترین آدم زندگی یار زندگیم باشم
میخوام همونقدر که من براش تب میکنم، برام تب کنه
امشب دوباره افسردگیم شدید شده
خوب بودم،یه دفه بد شدم
از این شرایط خسته شدم،باید برم پیش مشاور و این وضعیت معلق بودن رو تموم کنم
آدم پاش رو زمین سرد باشه،بهتر از اینه که پاش هیچ جا نباشه

نمیدکنپ هم شاید اگه یه هفته صبر کنم و صبور باشم،شرایط تغییر کنه
همونجور که از اون هفته تغییر کرده
چرا سهم ما این همه تنهاییه و ناراحتی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر