سلام.
آناهیتا هستم. میخوام داستان به وجود اومدن این خونه مجازی رابگم.
اون قدیما وبلاگ آدمها خونه دلشون بود و تعداد وبلاگهام کم بود و خلاصه بلاگستان برای خودش عرج و قربی داشت و آدمهش با هم حال و احوالپرسی می کردن و هر وقت در بلاگستان همدیگه رو می دیدن برای هم دستی به نشونه دوستی تکون می دادن.
من و آناهید عزیزم 7 سال پیش از طریق بلاگهامون با هم آشنا شدیم و کم کم دوست شدیم و ارتباط مجازیمون بیشتر و بیشتر شد و از یه روزی به بعد تصمیم گرفتیم که خواهر هم باشیم.
بلاگهامون باعث شد که ما با فاصله ای که از هم داشتیم ببینیم چقدر نزدیک بهم هستیم و چقدر می تونیم با هم دوست باشیم.
خلاصه جونم براتون بگه که من یه کمی در وبلاگ نوشتن تنبلی می کردم و دلم یه خونه می خواست که راحت توش بنویسم و دلم هم می خواست که بیشتر از خواهریم خبر داشته باشم و خیلی حرفهای خواهرونمون را راحت تر بهم بگیم.
اینجوری شد که ایده بلاگ خواهران وبلاگر را به آناهید نازنینم گفتم و آناهید هم پذیرفت و من بعد کلی تنبلی در نوشتن اومدم و اینجا را ساختم.
فعلا یه کمی با تنظیمات بلاگ گروهی اینجا درگیرم و فک کنم باید کمی با هم کشتی بگیریم تا بفهمم دقیقا چی کجاست.
خب کلا هم عاشق جی میل و گودر و اینترنت هستم و به نوعی معتاد اعظم حساب میشم.
تلاش می کنم کمی تمرکز کنم و مرتب اینجا بنویسم.
کلا هم اینجا یه خونه مجازیه که حرفهای خواهرانه و حرفهای زندگی . کار و درس و هزار تا چیز دیگه ممکنه نوشته بشه ;)
پی نوشت: نوشتن بعد از این همه مدت یه کمی سخته و یه کمی زمان میخوام تا نوشته هام روون بشه.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر