شنبه، مرداد ۲۳، ۱۳۸۹

اولین سلام

سلام




من اسمم آناهید هست که با خواهرم آناهیتا قراره از این به بعد باه این وبلاگ رو بنویسیم...



راستش خیلی ذوق کردم وقتی اومدم خونه و ایمیلم رو باز کردم و دیدم که خواهریه ماهم وبلاگ رو درست کرده..شاید الان اصلا تو شرایطی نباشم که بتونم بنویسم...راسش هم دغدغه های فکریم زیاده و هم فکرایی که زیاد خوب نیستن...برا همین دلم نمیخواد با این حال بشینم به نوشتن ولی خب سعی میکنم زود به زود بنویسم...آناهیتا هم باید قول بده که اینو به حال خودش رها نکنه.آخه گناه داره بلاگ کوچولوئه یکروزمون...راستش فقط در گوشتون میگم ما دو تا از وبلاگ نویسای قهار و با سابقه هستیم و بلاگهامون 7 سالشونه...خب دیگه برای شروع فک کنم کافیه بعدا زود به زود میام



فعلا بای بای...راسی نماز روزتون هم قبول دوستایی که نیمدونم بخونین یا نه...

۱ نظر:

  1. سلام آناهید عزیزم.
    خوشحالم که خونه مجازیمون با نخستین نوشته تو آغاز شد. قول دادی زود زود بنویسی و اینجا جایی باشه که بهم نزدیکتر بشیم و بیشتر از هم خبر داشته باشیم.

    پاسخحذف